بعد از مرگ معاویه ، یزید تصمیم گرفت با یکایک کسانی که معاویه نتوانست از آن ها بیعت بگیرد ، به هر طریق ممکن آن ها را به خود جلب نماید . از این رو به حاکم مدینه فرمان داد تا از حسین بن علی (ع) و عبیدالله بن زبیر بیعت بگیرد .
اما او هر چه کرد از انجام این نامه مهم برنیامد ، امام حسین که دریافت حاکم مدینه دست از او بر نمی دارد ، وصیت نامه خویش را تنظیم کرد و روز جمعه سوم شعبان سال 61 هجری به سوی مکه عزیمت نمود .
رسول خدا(ص) درباره اهمیت و جایگاه ویژه امر به معروف و نهی از منکر میفرماید: «کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند، جانشین خدا در روی زمین و جانشین کتاب خدا و جانشین رسول خداست»[1].
حضرت علی(ع) فرمودهاند: «قوام شریعت [دین] امر به معروف و نهی از منکر است»[2]. قرآن کریم ویژگی «امر به معروف و نهی از منکر» را در مؤمنان، بر اقامه نماز و دادن زکات و اطاعت از خدا و رسولش مقدم میدارد [3].
قیام امام حسین(ع) گرچه در زمان محدود و مکان معیّن به وجود آمد ولی شعاع آن تمام جهان را فرا گرفت و آزادی خواهان جهان امام حسین(ع) را نمودِ آزادی خواهی خواندند و قیام و عزّت و افتخار حسینی جاویدانه شد.شهید مطهری در مورد فلسفة قیام امام حسین(ع) به سه عامل اصلی؛ یعنی اصلاح جامعة اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر و دعوت کوفیان تأکید داشته است مقام معظم رهبری محورهای اصلی زمینه های قیام امام حسین(ع) را چنین بر می شمرد : کم رنگ شدن و از بین رفتن ارزش های اصیل اسلامی، دنیا دوستی و دنیا خواهی، تفرقه و پراکندگی میان مسلمانان، تبدیل و تغییر چهرة خلافت به سلطنت.
خدمتگزاری مانند هر عمل دیگری ممکن است در حین انجام و یا پس از آن گرفتار آفات گردد بدین شرح :
چه بسا خدمتی در مرحله انگیزه و صحنه عمل صحیح و خدایی انجام پذیرداز لحاظ شکل و قالب به شایستگی به فرجام برسد ولی پس از اتمام گرفتار آفت و به ضدارزش تبدیل شود. مانند: بذری که در زمین آماده پاشیده می شود و به محصول دهی هم می رسد اما پیش از بهره برداری دچار آفت می گردد.
منت همه جا محکوم است منت نیشی است که نوش خدمت رااز بین می برد. خداوند ضمن فرمان به انجام صدقه وانفاق از هرگونه عملی که ارزش و مقدار آن را نابود سازد نهی می کند:
لاتبطلوا صدقاتکم بالمن والاذی 29 ... علی (ع) خطاب به مالک و همه دولتمردان هشدار می دهد که مبادا خدمات عمومی و فعالیتهای مردمی را با منت و... آلوده سازند:
ایاک والمن علی رعیتک باحسانک اوالتزید فیما کان من فعلک اوان تعدهم
فتتبع موعدک بخلفک ... فان المن یبطل الاحسان 30 .
بپرهیز که با نیکی خود بر رعیت منت بگذاری یا آنچه کرده ای بزرگ شماری یا آنان را وعده ای دهی و در وعده خلاف آری که منت نهادن ارج نیکی را ببرد.
دراین راستاست که امام سجاد[ ع] یکی از مکارم اخلاق را خدمت بی منت دانست واز خداوند طلب می کند:
واجر للناس علی یدی الخیر و لاتمحفه بالمن 31 .
خدایا! خیر و نیکی و خدمت را به دست من روان ساز و آن را به منت نهادن تباه مساز.
روشن شد که اسلام به ارزشهای اجتماعی اشخاص و حیثیت مردم تاکید می ورزد و هر خدمت و کارنیکی را که ارزشها و موقعیت افراد را نادیده بینگارد طرد و مهرابطال بر آن می زند.
هر عملی و خدمتی صاف و خالص آن از جایگاه ارزشی برخورداراست . خدمتی که برای آوازه و زیبا جلوه دادن اعمال و رفتار و خوش نامی عرضه گردد آلوده است و در پیشگاه حق غیرمقبول .این آفت روح عمل را می میراند و آن را قالبی بی محتوی جلوه می دهد.
قرآن مجید به انفاق و خدمات عمومی و مردمی تاکید می کند ولی اعمال برخاسته از شهرت طلبی را نمی پذیرد و آن را ناشی از عدم اعتقاد به خداوند و روز جزا می داند.
کالذی ینفق ماله رثاءالناس و لایومن بالله والیوم الاخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لایقدرون علی شی ء مما کسبوا 32 .
ای ایمان آورندگان ! همانند آن که اموال خود رااز روی ریا و خودنمایی انفاق می کند و به خداوند و روز قیامت ایمان ندارد... مباشید زیرا فرجام او فرجام آن کوه خاراست که بر روی آن قشری از خاک متراکم را به صورت بوستان و کشتزاری پرثمر پرورده باشند و باران دانه درشتی سیل آسیا ببارد و قشر خاک را بلغزاند و در هم
بپیچد که جز صفحه خارای صاف و براق بر جای نماند و کشتکار از مزرعه و بوستانی که پرورده چیزی به دست نیاورد.
دراعمال و رفتار اعتدال بایسته است و خروج ازاعتدال و راه میانه تباهی آور و آفت زا.
اسلام در همه برنامه های فردی واجتماعی اصل میانه روی را پذیرفته و به پیروانش سفارش نموده است . با دوستیها تشریفات اسراف و تبذیرها که در پیرامون خدمات و کارهای خیرانجام می گیرد. موردامضای اسلام نیست واز آن نهی شده است در خدمات عمومی و مردمی باید کوشش شود که این آفت بنیاد برافکن راه نیابد.
اسراف و تبذیر در هر کجا که راه یابد تباهی آفرین است و عمل را هر چند مقدس وارزشمندازاوج به حضیض می آورد و چه بسا تبدیل به ضدارزش می کند. قرآن ضمن تاکید و تشویق به انفاق و هرگونه کار نیک اجتماعی به این نکته نیزاشاره می کند:
والذین اذاانفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما.
هم آنان که چون انفاق کننداز حد لازم عدول نکنند و کوتاه هم نیایند بلکه در میان افراط و تفریط حداعتدال را در پیش گیرند که قوام زندگی رااز دست ندهند.
در همین باره :
ولاتجعل یدک مغلوله الی عنقک ولاتبسطها کل البسط .
نه دست خود رااز روی خست برگردن ببند و نه به سخاوت یکباره بگشای ...
محرم آمد، ماه حسین(ع) آمد، ماه پیروزی خون بر شمشیر فرا رسید و دوباره خون های میلیون ها عاشق در رگ ها خروشید. جهان اسلام بار دیگر درسوگ سالار شهیدان سیاهپوش شد و بیرق های سرخ حسینی به اهتزاز درآمد.
محرم، محرم راز دل بلاجویان و حرم مصفای اهل دل است، محرم نقطه پرگار اهل ولایت، محرم کتاب خون و شهادت، شور و شعور و کتاب عشق و شکوه شقایق شیدایی و کتاب غلبه نور بر ظلمت و جهل و نادانی است.
محرم ماه حماسه و شجاعت و جوانمردی، ماه ظلم ستیزی و مبارزه با تبعیض و ذلت است. محرم ماه امر به معروف و نهی از منکر و جمیع منکرات است.
و سلام برحسین سید و سالار شهیدان، سید اولیاء و شقایق سرخ روئیده در نینوا و سلام برحسین نور دیده بندگان خدا، گلبوته سرخ باغستان سبز توحید، عطیه بزرگ سرمدی و راهنمای راه رشد و شرف و فضیلت و هدف.
سلام برحسین که دلیری و آزادگی از قامت بلندش روئید و عشق از نامش حرمت یافت. سلام برحسین سالار همه ناشران عقیده و جهاد و سلام برحسین سرو بلند و آزادی و معرفت که از ذلت بیزار است و عاشق آزادی است.
حسین، عاشورا را آفرید و عاشورا حسینیان زمانه را، حسین خود را در بلا افکند تا ولا و ولایت به معنا بنشیند «البلاء للولا» با خون حسین تفسیر شد و مسجدالاقصی و کعبه هدی با خون حسین بقا یافت. حسین چون کتابی بی شیرازه، جسمش را به دم تیغ جباران سپرد تا شیرازه قرآن را مستحکم گرداند. حسین با خون خود عدالت، مظلومیت و عبودیت را عاشقانه تعبیرکرد.
حسین همه را به تلاش و مبارزه برای دستیابی به حقیقت زندگی فراخواند. چرا که پیام کربلا و عاشورا پیام حریت، عدالت، عزت و سرافرازی است و نباید این اهداف بزرگ مدرسه حسین فراموش شود. اگر این اهداف نادیده گرفته شود فلسفه عزاداری و به تبع آن راه حسین(ع) فراموش خواهدشد. حسین برما آموخت که چگونه، عقیده را پاس بداریم. او راه جاودانگی معنوی و مردی را از راه درست و اصولی ترسیم کرد. پس بر او سلام باد.
|
محرم، ماه ایثار و از جان گذشتگی است! ماه عشق و شور و فریاد است! ماه سرافرازی بر فراز نیزه هاست!
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نهضت خدمت رسانی در همه ساحتهای مختلف اسلام از جمله اخلاق اسلامی، مورد تاکید فراوان قرار گرفته و در نظام دینی موضوع خدمترسانی به صورت نهادینه شده مطرح میگردد.
فلسفه وجودی حکومت دینی، برقراری عدالت و خدمت به مردم، و واگذاری و پذیرش مسئولیتها نیز در همین راستاست. از این رو، هر چه مسئولیت، مهمتر و بالاتر باشد، وظیفه خدمترسانی نیز سنگینتر میشود.
مقاله، در ادامه مطالب فوق، ارزشی و فعل اخلاقی بودن خدمت رسانی از دیدگاه اسلام را مورد بررسی قرار میدهد و معیارهای ارزشمندی آن را به بحث میگذارد. پس از آن آداب خدمت ارزشمند و آثار اخلاقی، تربیتی آن را مطرح میکند و بدین ترتیب با خاتمه و نتیجهگیری پایان مییابد.
کلید واژهها: خدمت رسانی ـ اهتمام به امور مسلمین ـ ارزش اخلاقی ـ نوع دوستی و غیر خواهی - حسن فعلی ـ حسن فاعلی.
خدمترسانی در اسلام را میتوان در ساحتهای مختلفی مورد بحث قرار داد؛ خدمت رسانی در دیدگاه آیات، روایات و ادعیه، سیره معصومین(ع)، سیره فقها، خدمت رسانی در ادبیات و هنر و شعر شاعران، خدمت رسانی از منظر کلامی، فقهی و از جمله اخلاقی.
منظور ما ازارائه این مقاله، پاسخ بهاین پرسش است که آیا خدمترسانی فعلیاخلاقی و ارزشی است یا خیر؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ، معیارها، آداب و آثار آن چیست؟
بی تردید، با ثابت شدنِ ارزشی بودن بحث خدمترسانی، ضرورت و اهمیت آن نیز روشنتر میشود و خدمتگزاران را در خدمت بیشتر و بهتر، با انگیزه جلب رضایت خداوند متعال شایقتر و در خودسازی، تهذیب نفس و قرب الهی بهرهمند خواهد کرد.
هر فردی در جامعه مسلمین به اندازه استعداد و کارآیی خود، وظیفه خدمتگذاری به همنوعانش را برعهده دارد. میزان خدمتی که مردم از هر شخص یا گروه اجتماعی انتظار دارند، بر حسب برداشت و تصوری است که از موقعیت اجتماعی آنان دارند. با این بیان اگر بگوییم مسئولان و مدیران، سنگین ترین مسئولیت را در خدمتگزاری دارند، سخنی گزاف نگفته ایم، بلکه این بیان، خود یک واقعیت اجتماعی از منظری دقیق و موشکافانه است.
در حدیث شریف نبوی می خوانیم که:
«خداوند از بنده خویش در مورد جاه و مقامش سوال می کند؛ همان گونه که درباره مالش سوال می کند پس می فرماید: ای بنده من! به تو مقام دادم، آیا با آن، مظلومی را یاری کردی یا به فریاد غمگینی رسیدی؟».
بدین ترتیب روشن می شود که رسول اکرم(ص) نسبت به برخورداری از آبرو و شهن اجتماعی، حساب ویژه ای باز کرده و برای افرادی که دارای چنین عطیه ای هستند، مسئولیت زیادی ترسیم نموده است.
نظر استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب انسان کامل :
عدهای با گفتن این سخن میخواهند ارزش عبادت را نفی کنند ، ارزش زهد را نفی کنند ، ارزش علم را نفی کنند ، ارزش جهاد را نفی کنند ، این همه ارزشهای عالی و بزرگی را که در اسلام برای انسان وجود دارد ، یکدفعه نفی کنند .
میگویند : میدانید " انسانیت " یعنی چه ؟ یعنی خدمت به خلق خدا .
مخصوصا بعضی از این روشنفکرهای امروز خیال میکنند به یک منطق خیلی خیلی عالی دست یافتهاند و اسم آن منطق خیلی عالی را انسانیت و انسان گرائی میگذارند .
انسان گرائی یعنی چه ؟ میگویند : یعنی خدمت کردن به خلق ، ما به خلق خدا خدمت میکنیم .
میگوئیم : باید هم به خلق خدا خدمت کرد ، اما خود خلق خدا چه میخواهد باشد ؟ فرض کنیم شکم خلق خدا را سیر کردیم و تنشان را پوشاندیم ، تازه ما به یک حیوان خدمت کردهایم .
اگر ما برای آنها ارزش بالاتری قائل نباشیم و اصلا همه ارزشها منحصر به خدمت به خلق خدا باشد و نه در خود ما ارزش دیگری وجود داشته باشد و نه در دیگران ارزش دیگری وجود داشته باشد ، تازه خلق خدا میشوند مجموعهای از گوسفندها ، مجموعهای از اسبها .
شکم یک عده حیوان را سیر کردهایم ، تن یک عده حیوان را پوشاندهایم . البته اگر انسان ، شکم حیوانها را هم سیر کند به هر حال کاری کرده است ، ولی آیا حد اعلای انسان این است که در حیوانیت باقی بماند و حد اعلای خدمت من این است که به حیوانهایی مثل خودم خدمت کنم و حیوانهایی مثل خودم هم حد اعلای خدمتشان این است که به حیوانی مثل خودشان که من باشم خدمت کنند ؟ نه ، خدمت به انسان ارزش والائی است ، ولی انسان به شرط انسانیت .
همیشه این حرف را گفته ایم : لومومبا انسان است ، موسی چومبه هم انسان است ، اگر بنا باشد فقط مسئله ، مسئله خدمت به خلق باشد ، خوب موسی چومبه یک خلق است و لومومبا هم یک خلق دیگر ، پس چرا میان اینها تفاوت قائل میشوید ؟ چه فرقی است میان ابوذر و معاویه ،
اگر حساب خدمت به خلق است ؟ آیا به هر دو باید خدمت کرد ؟
پس اینکه انسانیت یعنی خدمت به خلق و هیچ ارزش دیگری ندارد ، باز یک نوع افراط دیگری است .