سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کوروش کبیر
اسلام را چنان وصف کنم که کس پیش از من نکرده است . اسلام گردن نهادن است و گردن نهادن یقین داشتن ، و یقین داشتن راست انگاشتن ، و راست انگاشتن بر خود لازم ساختن ، و بر خود لازم ساختن انجام دادن ، و انجام دادن به کار نیک پرداختن . [نهج البلاغه]
  • حجاب در ادیان الهی (چهارشنبه 87/10/18:: 5:12 عصر)
  • رضا زایر محمدی
  • حجاب درآیین اسلام

     بدون شک، پوشش زن در برابر مردان بیگانه، یکی از ضروریات دین اسلام است. قرآن کریم می‏فرماید: «و به بانوان باایمان بگو چشم‏های خود را فروپوشند و عورت‏های خود را از نگاه دیگران پوشیده نگاه دارند و زینت‏های خود را، جز آن مقداری که ظاهر است، آشکار نسازند و روسری‏های خودرا بر سینه خود افکنند و زینت‏های خود را آشکار نسازند؛ مگر برای شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، پسر خواهرانشان، زنان هم‏کیششان، کنیزانشان و مردان سفیهی که تمایلی به زنان ندارند و کودکانی که از امور جنسی بی‏اطلاعند و پاهای خود را بر زمین نکوبند تا زینت‏های پنهانشان آشکار شود و همگی به سوی خداوند توبه کنید ای مؤمنان؛ باشد که رستگار شوید». افزون بر آن، در آیات دیگر، پوشیدگی کامل اندام نیک و شایسته، با وقار و بدور از تحریک سخن گفتن و دوری از آرایش‏های جاهلیت نخستین، توصیه شده است. در روایات نیز پوشیدن جامه بدن‏نما و نازک نزد نامحرم‏آرایش و استعمال عطر در خارج از خانه اختلاط فساد برانگیز زن و مرد، دست دادن و مصافحه با نامحرم‏و تشبه به جنس مخالف  منع شده است و مردان با غیرت، به هدایت و کنترل همسر و دختران، عفّت نسبت به زنان مردم‏ و دوری از چشم‏چرانی توصیه شده‏اند. پس معلوم شد که تفاوت اساسی حجاب اسلامی با حجاب ادیان گذشته، در این است که اسلام وجوب پوشش زنان را متناسب با شئونات انسان، با تعدیل و نظم مناسب و به دور از افراط و تفریط، سهل‏انگاری مضرّ یا سخت‏گیری بی‏مورد به جامعه بشری ارزانی داشته است. حجاب اسلامی همچون حجاب مورد توصیه پاپ‏ها، به معنای حبس زن در خانه یا پرده‏نشینی و دوری از شرکت در مسایل اجتماعی نیست؛ بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موی سر و اندام خویش را بپوشاند و به جلوه‏گری و خودنمایی نپردازد تا در جامعه، غریزه آتشین جنسی تحریک نگردد؛ بلکه در محیط خانواده، این غریزه به صورت صحیح ارضا گردد. ...

    حجاب در آیین مسیحیت‏

    مسیحیت نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد، بلکه قوانین شدید آن را استمرار بخشید و در برخی موارد، قدم را فراتر نهاد و با سخت‏گیری بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخت؛ زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج امری مقدس محسوب می‏شد و طبق نوشته ویل دورانت، در سن بیست سالگی اجباری بود؛ اما از دیدگاه مسیحیت قرون اوّلیه، تجرّد، مقدس شمرده می‏شد. بنابر این مسیحیت، برای از بین بردن زمینه هرگونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدتری به رعایت کامل پوشش و دوری از هر گونه آرایش و تزیین فراخواند. برابر متون تاریخی، چادر و روبند، برای همگان - حتّی برای خاتون‏های اشراف - ضروری بود و در اعیاد نیز کسی آن را کنار نمی‏گذاشت؛ بلکه با طلا و نقره و پارچه‏های زربفت آن را تزیین می‏نمودند و حتّی برای تفریح نیز با حجب و حیای کامل در مجالس انس و یا گردش‏هایی دور از چشم نامحرمان، شرکت می‏جستند. انجیل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأکید و پیروانش را به تنزّه از اِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است؛ در انجیل می‏خوانیم: همچنین زنان پیر در سیرت متقی باشند و نه غیبت‏گو و نه بنده شراب زیاده، بلکه معلمات تعلیم نیکو* تا زنان جوان را خِرَد بیاموزند که شوهر دوست و فرزند دوست باشند* و خرداندیش و عفیفه و خانه‏نشین و نیکو و مطیع شوهران خود که مبادا کلام خدا متهم شود* در «کتاب مقدس» در مورد لزوم آراستگی به حیا و کنار نهادن آرایش ظاهری چنین آمده است: همچنین زنان، خویشتن را بیارایند به لباسِ مزّین به حیا و پرهیز؛ نه به زلف‏ها و طلا و مروارید و رختِ گران‏بها* ...زن با سکوت به کمال اطاعت تعلیم گیرد* و زن را اجازت نمی‏دهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلّط شود؛ بلکه در سکوت بماند* همچنین ای زنان، ...* و شما را زینت ظاهری نباشد از بافتن موی و متحلّی شدن به طلا و پوشیدن لباس * بلکه انسانیت باطنی قلبی در لباس غیر فاسد، روح حلیم و آرام که نزد خدا گرانبهاست * زیرا بدین گونه زنان مقدسه در سابق نیز که متوکل به خدا بودند، خویشتن را زینت می‏نمودند. افزون بر موارد پیشین، «عهد جدید» نیز لزوم پوشاندن موی سر، به ویژه در مراسم عبادی، لزوم سکوت به ویژه در کلیسا،با وقار و امین بودن زن و نهی از نگاه ناپاک به بیگانگان را خاطرنشان ساخته، می‏گوید: کسی که به زنی نظر شهوت اندازد، همان دم، در دل خود با او زنا کرده است * پس اگر چشم راستت، تو را بلغزاند، قلعش کن و از خود دور انداز؛ زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت تباه گردد، از آن که تمام بدنت در جهنم افکنده شود* دستورات دینی پاپ‏ها و کاردینال‏های مسیحی که بر اساس آن پوشاندن صورت الزامی و تزیین موی سر و آرایش آن و تنظیم آنها در آیینه و سوراخ نمودن گوش‏ها و آویختن گلوبند، خلخال، طلا و دستبند قیمتی، رنگ نمودن مو و تغییر صورت ظاهری ممنوع بود، شدت بیشتری رانشان می‏دهد. در مورد سیره عملی زنان مسیحی، دائره? المعارف لاروس می‏گوید: دین مسیحی، برای زن، خِمار را باقی نهاد؛ وقتی وارد اروپا شد، آن را نیکو شمرد. زن‏ها در کوچه و وقت نماز، خمار داشتند. در قرون وسطی، خصوصاً قرن نهم، خمار رواج داشت. آستین خمار، شانه زن را پوشیده، تقریباً به زمین می‏رسید. این عادت تا قرن سیزدهم باقی بود. ویل دورانت نیز در مورد سیره عملی زنان مسیحی چنین می‏نویسد: ساق پای زنان چیزی نبود که در ملأ عام و یا رایگان به چشم خورد.... البسه بانوان در مجالس تورنه، موضوع مهمّی برای روحانیون بود که کاردینال‏ها، درازی جامه‏های خواتین را معیّن می‏کردند. هنگامی که کشیشان چادر و روبند را یکی از ارکان اخلاقیات عیسوی دانستند، به دستور زن‏ها، چادرها را از مشمش ظریف و حریر زربفت ساختند... . تصویرهایی که از پوشاک مسیحیان و زنان اروپا به جا مانده، به وضوح حجاب کامل زنان را نشان می‏دهد....

    حجاب در آیین یهود

    همه مؤرخان، از حجاب سخت زنان یهودی سخن گفته‏اند4. ویل دورانت می‏گوید: گفت‏وگوی علنی میان ذکور و اِناث، حتّی بین زن و شوهر از طرف فقهای دین ممنوع گردیده بود.... .دختران را به مدرسه نمی‏فرستادند و در مورد آنها کسب اندکی علم را به ویژه چیز خطرناکی می‏شمردند. با این همه، تدریس خصوصی برای اِناث مجاز بود.15 نپوشاندن موی سر خلافی بود که مرتکب آن را مستوجب طلاق می‏ساخت.16 زندگی جنسی آنان، علی‏رغمِ تعدد زوجات، به طرز شایان توجّه ، منزّه از خطایا بود. زنان آنان، دوشیزگانی محجوب، همسرانی کوشا، مادرانی پُرزا و امین بودند و از آن‏جا که زود وصلت می‏کردند، فحشا به حدّاقل تخفیف پیدا می‏کرد. بدون تردید مبنای حجاب در شریعت یهود، آیات تورات بود که بر حجاب تأکید می‏نمود. کاربرد واژه «چادُر» و «برقع» که به معنای روپوش صورت است، در آن آیات، کیفیت پوشش زنان یهودی را نشان می‏دهد. تورات تشبه مرد و زن به یکدیگر را نهی نموده، می‏گوید:متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد؛ زیرا هر که این را کند، مکروه «یَهْوَه» خدای تو ست. بی‏حجابی سبب نزول عذاب معرفی شده است؛ خداوند می‏گوید: از این جهت که دختران صهیون متکبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم راه می‏روند و به ناز می‏خرامند و به پای‏های خویش خلخال‏ها را به صدا می‏آورند* بنابراین خداوند فَرْق سر دختران صهیون را کَلْ خواهد ساخت و خداوند عورت ایشان را برهنه خواهد نمود* و در آن روز، خداوند زینت خلخال‏ها و پیشانی‏بندها و هلال‏ها را دور خواهد کرد* و گوشوارها و دستبندها و روبندها را * و دستارها و زنجیرها و کمربندها و عطردان‏ها و تعویذها را * و انگشترها و حلقه‏های بینی را * و زخوت نفیسه و رداها و شال‏ها و کیسه‏ها را * و آینه‏ها و کتان نازک و عمامه‏ها و برقع‏ها را * و واقع می‏شود که به عوض عطریّات، عفونت خواهد شد و به عوض کمربند، ریسمان و به عوض موی‏های بافته، کَلی و به عوض سینه‏بند، زنّار پلاس و به عوض زیبایی، سوختگی خواهد بود * مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد * و دروازه‏های وی، ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست. افزون بر موارد فوق، در کتاب مقدس، وجوب پوشاندن موی سر لزوم پرهیز از زنان فریبکار و بیگانه‏ نهی از لمس و تماس‏ و واژه چادر، نقاب و برقع آمده است؛ به عنوان نمونه در مورد عروس یهودا می‏خوانیم: پس رخت بیوکی را از خویشتن بیرون کرده، برقعی به رو کشیده و خود را در چادری پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست. در «تلمود» اصلی‏ترین کتاب فقهی که به گفته ویل‏دورانت، اساس تعلیم و تربیت یهود است، نیز بر لزوم پوشاندن سر از نامحرمان، لزوم سکوت زن و پرهیز از هرگونه آرایش برای سایر مردها، پرهیز از نگاه زن به مردان بیگانه،  اجتناب از نگاه مرد به زنان نامحرم‏ و لزوم پرهیز از هر امر تحریک‏آمیز، تأکید شده است. برابر حکم سخت‏گیرانه تلمود، اگر رفتار زن فضیحت‏آمیز باشد، شوهر حق دارد او را بدون پرداخت مبلغ کتوبا(مهریه) طلاق دهد و زنانی که در موارد زیر به رفتار و کردار آنها اشاره می‏شود، ازدواجشان باطل است و مبلغ کتوبا (مهریه) به ایشان تعلّق نمی‏گیرد؛ زنی که از اجرای قوانین دینی یهود سرپیچی می‏کند و فی‏المثل بدون پوشاندن سرِ خود، به میان مردان می‏رود، در کوچه و بازار پشم می‏ریسد و با هر مردی از روی سبک سری به گفت‏وگو می‏پردازد. زنی که در حضور شوهر خود، به والدین او دشنام می‏دهد و زن بلند صدا که در خانه با شوهر خود به صدای بلند درباره امور زناشویی صحبت می‏کند و همسایگانِ او می‏شنوند که چه می‏گوید. برخورد حضرت موسی(ع) با دختران شعیب که به آنان فرمود تا پشت سر او حرکت کرده، از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند، و نیز سیره عملی یهودیان مبنی بر استفاده از چادر و برقع و روبند، تفکیک و جدا بودن محل عبادت زنان از مردان در کنیسه، ناشایسته شمردن اشعاری که در تمجید زیبایی زنان سروده شده است و ایراد خطابه توسط زنان از پشت پرده، بیانگر کیفیت شدید و سخت‏گیرانه حجاب نزد یهودیان است. ...

    حجاب در آیین زرتشت‏

    نخستین مردمی که به سرزمین ایران آمدند، آریایی‏ها بودند. آنان به دو گروه عمده «مادها» و «پارس‏ها» تقسیم می‏شدند. با اتّحاد مادها، دولت «ماد» تشکیل شد. پس از مدّتی پارس‏ها توانستند دولت ماد را از بین ببرند و سلسله‏های هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان را بنیانگذاری کنند. پژوهش‏ها نشان می‏دهد که زنان ایران زمین از زمان مادها که نخستین ساکنان این دیار بودند، دارای حجاب کاملی، شامل پیراهن بلند چین‏دار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند بر روی لباس‏ها بوده‏اند. این حجاب در دوران سلسله‏های مختلف پارس‏ها نیز معمول بوده است. بنابر این، در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانی از حجابی کامل برخوردار بوده‏اند. برابر متون تاریخی، در همه آن زمان‏ها پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رایج بوده است و زنان هر چند با آزادی در محیط بیرون خانه رفت و آمد می‏کردند و همپای مردان به کار می‏پرداختند، ولی این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از اختلاطهای فسادانگیز همراه بوده است. جایگاه فرهنگی پوشش در میان زنان نجیب ایران‏زمین به گونه‏ای است که در دوران سلطه کامل شاهان، هنگامی که خشایارشاه به ملکه «وشی» دستور داد که بدون پوشش به بزم بیاید تا حاضران، زیبایی اندام او را بنگرند، وی امتناع نمود و از انجام فرمان پادشاه سر باز زد و به خاطر این سرپیچی، به حکم دادوَران، عنوان «ملکه ایران» را از دست داد. در زمان ساسانیان - که پس از نبوت زرتشت است - افزون بر چادر، پوشش صورت نیز در میان زنان اشراف معمول شد. به گفته ویل دورانت پس از داریوش، زنان طبقات بالای اجتماع، جرأت نداشتند که جز در تختِ روانِ روپوش دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمی‏شد که آشکارا با مردان آمد و رفت کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی حتی پدر و برادرشان را ببینند. در نقش‏هایی که از ایران باستان بر جای مانده است، هیچ صورت زنی دیده نمی‏شود و نامی از ایشان نیامده است.7 تجلیّات پوشش در میان زنان ایران چنان چشم‏گیر است که برخی از اندیشمندان و تمدن‏نگاران، ایران را منبع اصلی ترویج حجاب در جهان معرفی کرده‏اند.8 از آن‏جا که مرکز بعثت «اشو زرتشت» ایران بوده است و آن حضرت در زمینه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خویش کمبودی نمی‏دیده است، با تأیید حدود و کیفیت حجاب رایج آن دوران، کوشید تا با پندهای، خود ریشه‏های درونی حجاب را تعمیق و مستحکم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواری حجاب معمول قرار دهد. به پند و اندرزهای «اشوزرتشت» بنگرید تا تلاش وی برای تعالی و آموزش مبانی حجاب و بیان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهری با عفّت باطنی، روشن‏تر شود؛ او می‏فرماید: ای نوعروسان و دامادان!... با غیرت، در پی زندگانیِ پاک‏منشی بر آیید... .ای مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروی کنید. هیچ گاه گردِ دروغ و خوشی‏های زودگذری که تباه کننده زندگی است، نگردید؛ زیرا لذّتی که با بدنامی و گناه همراه باشد، همچون زهر کشنده‏ای است که با شیرینی درآمیخته و همانند خودش دوزخی است. با این گونه کارها، زندگانی گیتی خود را تباه مسازید. پاداش رهروان نیکی، به کسی می‏رسد که هوا، هوس، خودخواهی و آرزوهای باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد و کوتاهی و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس نخواهد بود. فریب خوردگانی که دست به کردار زشت زنند، گرفتار بدبختی و نیستی خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است. گفتنی است که در دین زرتشت، لباس یا کیفیت خاصی برای حجاب زنان واجب نشده است؛ بلکه لباس رایج آن زمان که شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش - یعنی چادر یا شنلی بر روی آن - بوده است، مورد تقریر و تنفیذ قرار گرفته است. هر چند که استفاده از سِدرِه و کُشتی - لباس مذهبی ویژه زرتشتیان - توصیه شده است. البته بر هر مرد و زن واجب است که هنگام انجام مراسم عبادی و نیایش، سر خود را بپوشاند. بنا به گفته مؤبد «رستم شهرزادی» پوشش زنان باید به گونه‏ای باشد که هیچ یک از موهای سرِ زن از سرپوش بیرون نباشد. در خرده اوستا، به طور صریح چنین آمده است: «نامی زت واجیم، همگی سر واپوشیم و همگی نماز و کریم بدادار هورمزد؛ یعنی همگان نامی ز تو بر گوییم و همگان سر خود را می‏پوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز می‏کنیم». بر اساس آموزه‏های دینی، یک زرتشتی مؤمن، باید از نگاه ناپاک به زنان دوری جوید و حتی از به کارگیری چنین مردانی خودداری کند. در اندرز «آذربادماراسپند» مؤبد موبدان آمده است: «مرد بدچشم را به معاونت خود قبول مکن‏». پوشش موی سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از سقوط ساسانیان نیز ادامه یافته است. به این نمونه بنگرید: پس از فتح ایران، هنگامی که سه تن از دختران کسری‏، شاهنشاه ساسانی را برای عمر آوردند، شاهزادگان ایرانی همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند. عمر دستور داد تا پوشش از چهره بر گیرند تا خریداران پس از نگاه، پول بیشتری مبذول دارند. دوشیزگان ایرانی خودداری کردند و به سینه مأمور اجرای حکم عمر مشت زده، آنان را از خود دور ساختند. عمر بسیار خشمناک شد؛ ولی امام علی(ع) او را به مدارا و تکریم آنان توصیه فرمود. ...      



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
  • اثرات حجاب (چهارشنبه 87/10/18:: 5:12 عصر)
  • رضا زایر محمدی


  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
  • خالد مشعل : انتفاضه سوم در راه است (چهارشنبه 87/10/18:: 5:12 عصر)
  • رضا زایر محمدی
  • خالد مشعل: انتفاضه سوم در راه است


    رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در واکنش به حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به نوارغزه خواستار انتفاضه سوم فلسطینی ها شد. به گزارش خبرگزاری مهر، خالد مشعل در گفتگو با شبکه الجزیره با بیان اینکه اکنون زمان انتفاضه سوم است از ساکنان کرانه باختری خواست تا با برادران خود در نوارغزه همبستگی داشته باشند.وی در ادامه گفت: ما خواستار انتفاضه نظامی دیگر علیه دشمن هستیم و مقاومت از طریق عملیات های استشهادی ادامه خواهد یافت.رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در ادامه اتحاد گروه های مقاومت فلسطین را خواستار شد تا دشمن صهیونیست بداند هرگز نخواهد توانست ملت فلسطین را شکست دهد.مشعل در پایان از کشورهای عربی خواست تا برای پایان بخشیدن به جنایات رژیم صهیونیستی اقدامات عملی اتخاذ کنند.
         این در حالی است که منابع اروپایی اعلام کرده اند که حمله اسرائیل به نوار غزه با موافقت مصر، عربستان و اردن صورت گرفته است. به گزارش ایسنا منابع اروپایی اعلام کرده اند: حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر از اسرائیل خواست در راستای اجرای حمله گسترده به نوار غزه و پایان دادن به اوضاع کنونی در نوار غزه وارد عمل شود. این منابع تاکید کردند: حسنی مبارک به تزیپی لیونی، وزیر امور خارجه اسرائیل گفته است: ما نمی خواهیم در نوار غزه، حزب الله لبنان دیگری داشته باشیم؛ به وضعیت این منطقه پایان دهید. این در حالی است که عمر سلیمان، رئیس سازمان اطلاعات مصر نیز پیام هایی را به رهبران حماس ارسال کرده مبنی بر اینکه اسرائیل حمله هایش را در نوار غزه صورت نخواهد داد اما 12 ساعت بعد از این پیام اسرائیل حملات خود را علیه نوار غزه آغاز کرد. برخی رهبران حماس معتقدند که مسئولان امنیتی مصر با اسرائیل همدستی داشته اند و هدف از پیام سلیمان به رهبران حماس به منظور هشدار برای آماده باش نیروهای امنیتی بوده است. شبکه نحرین نت به نقل از یک گزارش محرمانه اروپایی اعلام کرد: مسئولان امنیتی عربستان نیز در اردن با مقام های امنیتی اسرائیل در ابتدای ماه جاری دیدار کردند و خواستار اجرای فوری حمله گسترده به نوار غزه و تغییر وضعیت این منطقه و نابودی حماس، جهاد و بقیه گروه های مقاومت شدند. منابع اروپایی تاکید کردند: این حملات با چراغ سبز آمریکا صورت گرفت؛ این مقام ها پیش بینی کردند که جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا نیز از جزئیات عملیات اسرائیل و همچنین از موافقت عربستان، مصر و اردن برای اجرای این حملات آگاهی داشته است. رژیم صهیونیستی روز شنبه با بیش از 60 فروند هواپیمای جنگنده به غزه حمله کرد و بیش از 100 تن بمب و موشک بر نقاط مختلف این منطقه فروریخت. در اثر این جنایت وحشیانه که بدون توقف تا دیروز همچنان ادامه داشت حدود 300 فلسطینی شهید و بالغ بر 900 تن از آنان مجروح شدند. بیشتر شهدای این حملات زنان و کودکان هستند. بیش از 180 نفر از زخمی ها نیز در وضع وخیمی به سر می برند. جنگنده های رژیم صهیونیستی در تازه ترین حملات هوایی خود روز گذشته مقر مرکزی تشکیلات امنیتی و انتظامی دولت منتخب مردم فلسطین در شهر غزه و مقر استاندار رفح در جنوب غزه را بمباران و ویران کرد. به گزارش ایرنا از بیروت، قبل از آن جنگنده های اف 16 بالگردها و هواپیماهای شناسایی رژیم صهیونیستی در حملاتی هوایی صبح دیرو یک انبار دارو، مقر شبکه تلویزیونی الاقصی یک مسجد و منازل و خودروها را هدف قرار دادند. به گزارش واحد مرکزی خبر ، دیروز یک خودرو جیپ در منطقه حی الزیتون، واقع در شرق شهر غزه هدف حمله هوایی قرار گرفت که در آن پنج فلسطینی به شهادت رسیدند.در تازه ترین تجاوزات رژیم صهیونیستی، یک فلسطینی در حمله هوایی به بازار جبالیا در غزه به شهادت رسید. همچنین در حمله هوایی دیگر به مرکز پلیس فلسطین در منطقه الشجاعیه سه شهروند فلسطینی به شهادت رسیدند.در یک تجاوز هوایی دیگر به محلی در نزدیکی مسجد خلیل الوزیر در منطقه تل الهوا در غرب غزه نیز سه باب منزل مسکونی منهدم شد.جنگنده های رژیم صهیونیستی همچنین با یورش به پایگاه بدر، وابسته به گردان های شهید عزالدین قسام واقع در منطقه السودانیه در شمال غربی غزه، 10 فلسطینی را زخمی کردند. براساس این گزارش ، رژیم صهیونیستی در حتی در تاریکی شب هم، شهر غزه را زیر شدیدترین حملات وحشیانه خود قرار داد.در یکی دوشب گذشته شهر غزه و مناطق اطراف آن در حالی که در تاریکی مطلق به سر می برد بارها هدف حمله هوایی قرار گرفت و شماری از فلسطینیان به شهادت رسیدند و شماری نیز زخمی شدند و اماکن غیر نظامی بسیاری تخریب شد.جنگنده های رژیم صهیونیستی مرکز و شرق غزه را به شدت هدف قرار دادند علاوه بر آنکه نزدیک بیمارستان الشفاء در شهر غزه نیز هدف قرار گرفت و مسجدی به طور کامل ویران شد . تانک های رژیم صهیونیستی نیز همزمان با حملات هوایی در مرز غزه مستقر شدند.مقامات رژیم صهیونیستی گفته اند حملات هوایی مقدمه تهاجم زمینی به غزه است.الجزیره نیز گزارش د اد ، هواپیماهای جاسوسی بدون خلبان اسرائیل به طور 24 ساعته در آسمان غزه گشت زنی می کنند و پیش بینی می شود در ساعت های آینده حملات اسرائیل به غزه تشدید شود . در همین حال شبکه تلویزیونی العربیه روز گذشته به نقل از ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل اعلام کرد هیچ جایی برای توافق درباره توقف حملات و آتش بس در غزه وجود ندارد.ایهود باراک وزیر جنگ اسرائیل گفت : عملیات علیه جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس ، در غزه تا هنگامی که لازم باشد ادامه خواهد یافت . در این حال اسماعیل هنیه نخست وزیر منتخب فلسطین در پیامی تاکید کرد : غزه هرگز تسلیم نخواهد شد و ما سرزمین مان را ترک نخواهیم کرد . همچنین فلسطینیان در شهرها و اردوگاه های خود ، روز شنبه در اعتراض به جنایات رژیم صهیونیستی تظاهرات کردند . مردم فرانسه ، اسپانیا ، مصر، سوریه مغرب و عراق هم در محکومیت این حملات تظاهرات کردند. در مصر، تظاهر کنندگان خشمگین با محکوم کردن دیدار رئیس جمهور مصر با وزیرامور خارجه اسرائیل ، حسنی مبارک را همدست صهیونیستها و شریک نسل کشی مردم فلسطین دانستند. اکمل الدین احسان اوغلو ، دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی نیز حملات اسرائیل علیه غیرنظامیان در غزه را محکوم کرد . همچنین بان کی مون ، دبیرکل سازمان ملل متحد ، توقف فوری خشونت در غزه را خواستار شد. نمایندگی ایران در شورای امنیت سازمان ملل هم از این شورا خواست برای رسیدگی به وضع اسف بار مردم فلسطین وجلوگیری از ادامه جنایات صهیونیستها تصمیم گیری کند . رئیس جمهوری اسلامی ایران هم درگفتگوی تلفنی با رئیس جمهور سوریه و امیر قطر براتخاذ تدابیر فوری برای متوقف کردن جنایات اشغالگران صهیونیست تاکید کرد. رئیس جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد : اوضاع امروز فلسطین و بویژه غزه بر همه ادعاهای مدعیان حقوق بشر، خط بطلان کشید .شایان ذکر است که شورای امنیت تجاوزات اسرائیل را محکوم نکرد و بدون اشاره به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه ، با صدور بیانیه ای آتش بس فوری را در این منطقه خواستار شد. از سوی دیگر آیت الله سید علی سیستانی مرجع تقلید شیعیان عراق تجاوزهای رژیم صهیونیستی به غزه را محکوم کرد. آیت الله سیستانی در بیانیه ای اعلام کرد: ملت عزیز فلسطین در غزه از ظهر روز شنبه در معرض حمله ای شدید و تجاوزهای مستمر قرار گرفت که تاکنون صدها کشته و زخمی داشته است. در ادامه این بیانیه آمده است: این تجاوز وحشیانه پس از محاصره ای چندین ماهه صورت گرفت که ملت فلسطین را در وضعی دشوار و خفه کننده قرار داده بود. آیت الله سیستانی تاکید کرد: اکتفا به محکومیت و واکنش های کلامی و حمایت با حرف و واژه ها با توجه به حجم بحران ویرانگری که ملت فلسطین متحمل می شود، بی فایده است. وی خطاب به امت اسلامی و عربی گفت: از امت عربی و اسلامی می خواهیم بیش از هر زمان دیگری مواضعی عملی برای متوقف کردن این تجاوزات و شکستن محاصره ظالمانه تحمیل شده بر ملت فلسطین اتخاذ کنند. گفتنی است دیپلماتهای عربی از توافق برای برگزاری اجلاس فوق العاده سران عرب در دوحه در روز جمعه آینده خبر دادند. عمرو موسی دبیرکل اتحادیه عرب گفت: ما به شدت این حملات را محکوم می کنیم اما تنها محکومیت کافی نیست. محمود عباس ، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین هم تماسها و سفرها به چند کشور عربی را برای بررسی راههای توقف حملات اسرائیل به غزه آغاز کرده است. در این میان گردان های عزالدین القسام شاخه نظامی جنبش حماس از پرتاب 60 موشک به طرف شهرکهای صهیونیستی نزدیک نوار غزه خبر داد. گردان های عزالدین القسام با صدور بیانیه ای تاکید کرد: پرتاب این موشک ها تنها واکنش اولیه به حملات اسرائیل به غزه است. همچنین در اعتراض به تشدید حملات نظامی وحشیانه ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه ، سرزمینهای فلسطینی روز گذشته صحنه اعتصاب عمومی بود . واحد مرکزی خبر به نقل از خبرگزاری شین هوا ، دیروز همه وزارتخانه ها ، نهادهای آموزشی و واحدهای تجاری در سرزمینهای فلسطین تعطیل بودند و فلسطینی ها بر پشت بام خانه های خود پرچم سیاه برافراشتند.
        



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
  • به مناسبت شهادت امام زین العابدین (چهارشنبه 87/10/18:: 5:12 عصر)
  • رضا زایر محمدی
  •  

    تقدیم به پیشگاه ملکوتی دومین علی سلام الله علیها

     

    ای تکسوار لحظه های عاشقانه

    ای زینت آئینه های بی بهانه

     

    در جان پاکت کربلایی زهر خورده

    تشنه ترین جانباز طوف هفتگانه                  

    بیت الحرام حرمتت در عرش برپاست

    ای آبروی مسجد و محراب و خانه

     

    تنها تورا بیمارها بیمار خواندند

    فریاد از ظلم نهانی زمانه

     

    حک کرده بر کتفت جوال نان و خرما

    بیمار را ره نیست بر رزم شبانه

     

    ما را به اسرار صحیفه ره ندادی

    ورنه زشعرم چوب در می زد جوانه

     

    خاک مزارتان همیشه آفتاب است

    چار آفتاب بیکران و بی کرانه

     

    مدح شما ها در سکوت شاعران است

    وقتی به پایان می رسد شعر و ترانه

     



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
  • حاذثه عاشورا و علل درس ها و عبرت ها (چهارشنبه 87/10/18:: 5:12 عصر)
  • رضا زایر محمدی
  • حادثه عاشورا، علل، درس ها و عبرت ها (2)
    حادثه عاشورا، علل، درس ها و عبرت ها (2)

    نویسنده:مقام معظم رهبری
    نکته یی در سوره مبارکه حمد هست که من مکرر در جلسات مختلف آن را عرض کرده ام. وقتی که انسان به پروردگار عالم عرض می کند (إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم), ما را به راه راست و صراط مستقیم هدایت کن; بعد این صراط مستقیم را معنا می کند: (صِراطَ الَّذِینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ); راه کسانی که به آنها نعمت دادی. خدا به خیلی ها نعمت داده است, به بنی اسرائیل هم نعمت داده است; (یابنِی إسرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الّتِی أنْعَمْتُ علیکُم).(5) نعمت الهی که مخصوص انبیا و صلحا و شهدا نیست; (أوْلئِکَ مَعَ الَّذِینَ أنْعَمَ اللّهُ علیهم من النَّبِیِّینَ وَالصِّدیقینَ).(6) آنها هم نعمت داده شده اند; اما بنی اسرائیل هم نعمت داده شده اند.
    کسانی که نعمت داده شده اند, دوگونه اند:
    یک عده کسانی که وقتی نعمت الهی را دریافت کردند, نمی گذارند که خدای متعال بر آن ها غضب کند, و نمی گذارند گمراه بشوند. این ها همان هایی هستند که شما می گویید خدایا راه این ها را به ما هدایت کن. (غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِم), با تعبیر علمی و ادبی اش, برای (الَّذِینَ أنعمتَ عَلَیْهِم), صفت است; که صفت (الَّذینَ), این است که (غَیرِ المَغْضوبِ عَلَیْهِمْ ولاالضّالِّین); آن کسانی که مورد نعمت قرار گرفتند,اما دیگر مورد غضب قرار نگرفتند; (ولاالضّالّین), گمراه هم نشدند.
    یک دسته هم کسانی هستند که خدا به آن ها نعمت داد, اما نعمت خدا را تبدیل کردند وخراب نمودند; لذا مورد غضب قرار گرفتند; یا دنبال آن ها راه افتادند, لذا گمراه شدند. البته در روایات ما دارد که مراد از (الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِم), یهودند, که این, بیان مصداق است; چون یهود تا زمان حضرت عیسی, با حضرت موسی و جانشینانش , عالماً و عامداً مبارزه کردند. (ضالین), نصارا هستند; چون نصارا گمراه شدند. وضع مسیحیت این گونه بود که اول گمراه شدند ـ لااقل اکثریتشان این طور بودند ـ اما مردم مسلمان نعمت پیدا کردند.
    این نعمت, به سمت (الْمَغْضُوبِ عَلَیهِم وَلاَالضّالّینَ) می رفت; لذا وقتی که امام حسین (ع) به شهادت رسید, در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: (فَلَمّا قُتِلَ الحسینُ اشْتَدَّ غَضَبُ اللّهِ علی أهل الأرض);(7) وقتی که حسین (ع) کشته شد, غضب خدا در باره مردم شدید شد. معصوم است دیگر; بنابراین, جامعه مورد نعمت الهی, به سمت غضب سیر می کند; این سیر را باید دید. خیلی مهم است, خیلی سخت است. خیلی دقت نظر لازم دارد.
    من حالا فقط چند مثال بیاورم. خواص و عوام, هر کدام وضعی پیدا کردند. حالا خواصی که گمراه شدند, شاید (مَغْضوب علیهم) باشند; عوام شاید (ضالّین) باشند. البته در کتاب های تاریخ, پُر از مثال است. من از این جا به بعد, از تاریخ (ابن اثیر) نقل می کنم; هیچ از مدارک شیعه نقل نمی کنم; حتی از مدارک مورخان اهل سنتی که روایتشان درنظر خود اهل سنت, مورد تردید است ـ مثل ابن قتیبه ـ هم نقل نمی کنم. (ابن قتیبه دینوری) درکتاب الامة والسیاسة, چیزهای عجیبی نقل می کند, که من همه آن ها را کنار می گذارم.
    این جناب ابن اثیر, صاحب کامل درتاریخ است; که آدم وقتی نگاه می کند, حس می کند که کتاب او دارای عصبیّت عمری و عثمانی است. البته احتمال می دهم که به جهتی ملاحظه می کرده است. در قضایای (یوم الدار) که جناب عثمان را مردم مصر و کوفه و بصره و مدینه و غیره کشتند, وقتی که روایات مختلف را نقل می کند بعد می گوید علت این حادثه چیزهایی بود که من آنها را ذکر نمی کنم, (لِعَلَلٍ); علت هایی دارد که نمی خواهم بگویم.(8)
    وقتی قضیه جناب ابی ذر را نقل می کند و می گوید معاویه جناب ابی ذر را سوار آن شتر بدون جهاز کرد و آن طور او را تا مدینه فرستاد و بعد هم به ربذه تبعید شد, می نویسد چیزهایی اتفاق افتاده است که من نمی توانم بنویسم.(9) حالا یا این است که او واقعاً ـ به قول امروز ما ـ یک خودسانسوری داشته است, و یا این که تعصّب داشته است. بالأخره او نه شیعه است, و نه هوای تشیّع دارد; فردی است که احتمالاً هوای عمری و عثمانی هم دارد. همه آن چه که من از حالا به بعد نقل می کنم, از ابن اثیر است.
    چند مثال از خواص: خواص در این پنجاه سال چگونه شدند که کار به این جاها کشید؟ من دقت که می کنم, می بینم همه آن چهار چیز تکان خورد; هم عبودیت, هم معرفت, هم عدالت, هم محبت. این چند مثال را عرض می کنم, که عین تاریخ است.
    (سعید بن عاص), یکی از بنی امیّه بود; قوم و خویش عثمان بود. بعد از (ولیدبن عقبة بن ابی معیط) ـ همان کسی که شما فیلمش را در سریال امام علی دیدید; همان ماجرای کشتن جادوگر در حضور او ـ (سعید بن عاص) روی کار آمد, تا کارهای او را اصلاح کند. در مجلس او, فردی گفت که (ماأجودَ طلحة؟); طلحة بن عبداللّه,چقدر جواد و بخشنده است؟ لابد پولی به کسی داده بود, یا به کسانی محبّتی کرده بود که او دانسته بود. (فقال سعید: إنّ مَن لَهُ مثلُ النِشاستَج لَحَقیقٌ أن یکونَ جواداً). یک مزرعه خیلی بزرگ به نام نشاستج درنزدیکی کوفه بوده است. شاید همین نشاسته خودمان هم از همین کلمه باشد.
    در نزدیکی کوفه, سرزمین های آباد و حاصلخیزی وجود داشته است که این مزرعه بزرگ کوفه, ملک طلحه صحابی پیامبر در مدینه است. (سعیدبن عاص) گفت: کسی که چنین ملکی دارد, باید هم بخشنده باشد! (واللّهِ لو أنّ لی مثلَه) ـ اگر من مثل نشاستج را داشتم ـ (لأعاشکم اللّه بِهِ عیشاً رغداً)(10), گشایش مهمی در زندگی شماها پدید می آوردم; چیزی نیست که می گویید اوجواد است!
    حالا شما این را با زهد زمان پیامبر و زهد اوایل بعد از رحلت پیامبر,مقایسه کنید و ببینید که بزرگان و امرا و صحابه در آن چند سال, چگونه زندگی یی داشتند و به دنیا با چه چشمی نگاه می کردند! حالا بعد از گذشت ده, پانزده سال, وضع به این جا رسیده است.
    نمونه بعدی, جناب ابوموسی اشعری, حاکم بصره بود; همین ابوموسای معروف حکمیت. مردم می خواستند به جهاد بروند, او بالای منبر رفت و مردم را به جهاد تحریض کرد. در فضیلت جهاد و فداکاری, سخن ها گفت. خیلی از مردم, اسب نداشتند که سوار بشوند بروند. هر کسی باید سوار اسب خودش می شد و می رفت. برای این که پیاده ها هم بروند, مطالبی هم در باره فضیلت جهادِ پیاده گفت; که آقا جهادِ پیاده, چقدر فضیلت دارد, چقدر چنین و چنان است! این قدر دهان و نفسش در یک سخن گرم بود که یک سری از این هایی که اسب هم داشتند, گفتند ما هم پیاده می رویم; اسب چیست!
    (فَحَمَلُوا إلی فَرَسِهِم); به اسب هایشان حمله کردند, آن ها را راندند و گفتند بروید, شما اسب ها ما را از ثواب زیادی محروم می کنید; ما می خواهیم پیاده برویم بجنگیم, تا به این ثواب ها برسیم! عده یی هم بودند که یک خرده اهل تأمّل بیشتری بودند; گفتند صبر کنیم, عجله نکنیم, ببینیم حاکمی که این طور در باره جهاد پیاده حرف زد, خودش چگونه بیرون می آید؟ ببینیم آیا در عمل هم مثل قولش هست, یا نه; بعد تصمیم می گیریم که پیاده برویم یا سواره.
    این عین عبارت ابن اثیر است; او می گوید: وقتی که ابوموسی از قصرش خارج شد, (أخْرَجَ ثقله من قَصْرِهِ علی أربعین بَغْلاً); اشیای قیمتی که با خودش داشت, سوار بر چهل استر با خودش خارج کرد و به طرف میدان جهاد رفت. آن روز بانک نبود, حکومت ها هم اعتباری نداشت. یک وقت دید که در وسط میدان جنگ, از خلیفه خبر رسید که شما از حکومت بصره عزل شده اید. این همه اشیای قیمتی را که دیگر نمی تواند بیاید و از داخل بصره بردارد, راهش نمی دهند; هر جا می رود, مجبور است با خودش ببرد. چهل استر,اشیای قیمتی او بود, که سوار کرد و با خودش از قصر بیرون آورد و به طرف میدان جهاد برد!
    (فَلَمّا خَرَجَ تتعله بعنانه); این هایی که پیاده شده بودند, آمدند و زمام اسب جناب ابوموسی را گرفتند, (وقالوا اِحْمِلْنا علی بُعْد هذا الفُضولِ); ما را هم سوار همین زیادی ها بکن; این ها چیست که داری با خودت به میدان جنگ می بری؟ ما داریم پیاده می رویم; ما را هم سوار کن. (وَارْغَب فی الْمَشْیِ کما رَغِبْتَنا); همان طوری که به ما گفتی پیاده راه بیفتید, خودت هم قدری پیاده شو و پیاده راه برو. (فَضَرَبَ القومَ بِصَوْتِهِ); تازیانه اش را کشید و به سر و صورت این ها زد و گفت: بروید, بی خودی حرف می زنید! (فَتَرَکُوا دابة فَمَضَی)(11), متفرق شدند, اما البته تحمّل نکردند, به مدینه پیش جناب عثمان شکایت کردند; او هم ابوموسی را برداشت. اما ابوموسی یکی از اصحاب پیامبر و یکی از خواص و یکی از بزرگان است; این وضع اوست!
    مثال سوم. (سعدبن ابی وقّاص) حاکم کوفه شد. او از بیت المال قرض کرد. در آن وقت, بیت المال دست حاکم نبود. یک نفر را برای حکومت و اداره امور مردم می گذاشتند, یک نفر را هم رییس دارایی می گذاشتند, که او مستقیم به خود خلیفه جواب می داد. حاکم در کوفه, (سعدبن ابی وقّاص) بود; رییس بیت المال, (عبداللّه بن مسعود) بود, که از صحابه خیلی بزرگ و عالی مقام بود. او از بیت المال, مقداری قرض کرد ـ حالا چند هزار دینار, نمی دانم ـ بعد هم ادا نکرد و نداد.
    (عبداللّه بن مسعود) آمد مطالبه کرد; گفت پول بیت المال را بده. (سعدبن ابی وقّاص) گفت که ندارم. بینشان حرف شد; بنا کردند باهم جار و جنجال کردن. جناب (هاشم بن عروة بن ابی وقّاص) ـ که از اصحاب امیرالمؤمنین و مرد خیلی بزرگواری بود ـ جلو آمد و گفت بد است, شما هر دو از اصحاب پیامبرید, مردم به شما نگاه می کنند, جنجال نکنید; بروید قضیه را به گونه یی حل کنید. (عبداللّه مسعود) که دید نشد, بیرون آمد, او به هر حال مرد امینی است. رفت عده یی از مردم را دید و گفت بروید این اموال را از داخل خانه اش بیرون بکشید. معلوم می شود که اموال بوده است. به (سعد) خبر دادند; او هم عده دیگر را فرستاد و گفت بروید و نگذارید.
    به خاطر این که (سعد بن ابی وقّاص), قرض خودش به بیت المال را نمی داد, جنجال بزرگی به وجود آمد. حالا (سعدبن ابی وقّاص) از اصحاب شوراست; در شورای شش نفره, یکی از آن هاست; بعد از چند سال, کارش به این جا رسید. ابن اثیر می گوید: (فکان أوّل مانَزَعَ به بینَ أهل الکوفة)(12); این اول حادثه یی بود که بین مردم کوفه اختلاف شد; به خاطر این که یکی از خواص, در دنیاطلبی این طور پیش رفته است و از خود بی اختیاری نشان می دهد.
    ماجرای دیگر. مسلمانان به افریقیه رفتند ـ یعنی همین منطقه تونس و مغرب و این ها ـ و آن جا را فتح کردند وغنایم را بین مردم و نظامیان تقسیم کردند. خمس غنایم را باید به مدینه بفرستند. درتاریخ ابن اثیر دارد که خمس زیادی بوده است.(13) البته در این جایی که این را نقل می کند, آن نیست; اما در جای دیگری که داستان همین فتح را می گوید, خمس مفصّلی بوده که به مدینه فرستاده است. خمس که به مدینه رسید, (مروان بن حَکَم) آمد: و گفت همه اش را به پانصد هزار درهم می خرم; به او فروختند!(14)
    اولاً پانصد هزار درهم, پول کمی نبود; ثانیاً آن اموال, خیلی بیش از این ها بود; که یکی از چیزهایی که بعدها به خلیفه ایراد می گرفتند, همین حادثه بود. البته خلیفه عذر می آورد و می گفت این رحم من است; من صله رحم می کنم, و چون وضع زندگی اش هم خوب نیست, می خواهم به او کمک کنم. بنابراین, خواص در مادیات غرق شدند.
    ماجرای بعدی. (استعمل الولید بن عقبة بن أبی معیط علی الکوفة).(15) (ولیدبن عقبة) را ـ همان ولیدی که باز شما او را می شناسید که حاکم کوفه بود ـ بعد از (سعدبن ابی وقّاص) به حکومت کوفه گذاشت. او هم از بنی امیّه و از خویشاوندان خلیفه بود. وقتی که وارد شد, همه تعجب کردند; یعنی چه؟ آخر این آدم, آدمی است که حکومت به او بدهند؟! چون ولید, هم به حماقت معروف بود, هم به فساد!
    این ولید, همان کسی است که آیه شریفه (إن جاءَکم فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا)(16), درباره اوست. قرآن اسم او را (فاسق) گذاشته است; چون خبری آورد و عده یی در خطر افتادند; و بعد آیه آمد که (إن جاءکم فاسقٌ بنبأٍ فَتَبَیَّنُوا); اگر فاسقی خبری آورد, بروید تحقیق کنید; به حرفش گوش نکنید. آن فاسق, همین (ولید) بود. این متعلّق به زمان پیامبر است.
    معیارها و ارزش ها و جابه جایی آدم ها را ببینید. این آدمی که در زمان پیامبر, در قرآن به نام (فاسق) آمده بود, همان قرآن را هم مردم, هر روز می خواندند, حالا در این جا حاکم شده است! هم (سعدبن ابی وقّاص) تعجب کرد, هم (عبداللّه بن مسعود) تعجب کرد! (عبداللّه بن مسعود) وقتی چشمش به او افتاد, گفت من نمی دانم تو بعد از این که ما از مدینه آمدیم, آدم صالحی شدی ـ عبارتش این است: (ماأدری أصلحتَ بعدَنا أم فَسَدَ النّاسُ)(17) ـ یا نه, تو سالم نشدی, مردم فاسد شدند که مثل تویی را به عنوان امیر به شهری فرستادند!
    (سعد بن ابی وقّاص) هم تعجب کرد; منتها از بُعد دیگری.گفت: (أکِسْتَ بعدَنا أم حمقنا بعدک); تو که آدم احمقی بودی, حالا آدم باهوشی شده یی,یا ما این قدر احمق شدیم که تو بر ما ترجیح پیدا کرده یی؟! ولید در جوابش گفت: (لاتجزعن أبا إسحاق); ناراحت نشو (سعدبن ابی وقاص), (کل ذلک لم یکن); نه ما زیرک شدیم, نه تو احمق شدی; (وإنّما هو المُلْک); مسأله, مسأله پادشاهی است! تبدیل حکومت الهی ـ خلافت و ولایت ـ به پادشاهی, خودش داستان عجیبی است. (یَتَغَدَّاهُ قومٌ و یَتَعَشَّاهُ آخَرُونَ); یکی امروز متعلق به اوست, یکی فردا متعلق به اوست; دست به دست می گردد.
    (سعد بن ابی وقّاص), بالأخره صحابی پیامبر بود.این حرف برای او خیلی گوشخراش بود که مسأله, پادشاهی است. (فقال سعد: أراکم جَعَلْتُمُوها مُلْکاً); می بینیم که شما قضیه خلافت را به پادشاهی تبدیل کرده اید!
    یک وقت جناب عمر, به جناب سلمان گفت: (أَمَلِکُ أنا أم خلیفة؟); به نظر تو, من پادشاهم,یا خلیفه؟ سلمان, شخص بزرگ و بسیار معتبری بود, از صحابه عالی مقام و نظر و قضاوت او خیلی مهم بود; لذا عمر در زمان خلافت, به او این حرف را گفت. (قال له سلمان), سلمان در جواب گفت: (إن أنت جَبَیْتَ من أرض المسلمین درهماً أو أقلّ أو أکثر); اگر تو از اموال مردم یک درهم, یا کمتر از یک درهم, یا بیشتر از یک درهم برداری, (وَوَضعْتَهُ فی غیرِ حقّه) ـ نه این که برای خودت برداری ـ در جایی که حق آن نیست, آن را بگذاری, (فأنْتَ مَلِکٌ لاخلیفة); پادشاه خواهی بود, و دیگر خلیفه نیستی.
    او معیار را بیان کرد. در روایت (ابن اثیر) دارد که (فَبَـکی عمر)(18); عمر گریه کرد. موعظه عجیبی است. مسأله, مسأله خلافت است. ولایت, یعنی حکومتی که همراه با محبت, همراه با پیوستگی با مردم و همراه با عاطفه نسبت به آحاد مردم است, فقط فرمانروایی و حکمرانی نیست; اما پادشاهی معنایش این نیست و به مردم کاری ندارد. پادشاه, یعنی حاکم و فرمانروا; هرکار خودش بخواهد, می کند.
    این ها مال خواص بود. خواص درمدت این چند سال, کارشان به این جا رسید. البته این مربوط به زمان خلفای راشدین است که مواظب و مقیّد بودند, اهمیت می دادند, پیامبر را سال های متمادی درک کرده بودند, هنوز فریاد پیامبر در مدینه طنین انداز بود و کسی مثل علی بن ابی طالب در آن جامعه حاضر بود. بعد که قضیه منتقل به شام شد, دیگر مسأله از این حرف ها بسیار گذشت. این نمونه های کوچکی از خواص است.
    البته اگر کسی درهمین تاریخ (ابن اثیر), یا در بقیه تواریخ معتبردرنزد همه برادران مسلمان ما جستجو کند, هزارها نمونه ـ نه صدها نمونه ـ از این قبیل هست. طبیعی است که وقتی عدالت نباشد, وقتی عبودیت خدا نباشد, جامعه پوک می شود; آن وقت ذهن ها هم خراب می شود. یعنی در آن جامعه یی که مسأله ثروت اندوزی و گرایش به مال دنیا و دل بستن به حطام دنیا به این جاها می رسد, در آن جامعه کسی هم که برای مردم,معارف می گوید, (کعب الاحبار)است; یهودی تازه مسلمانی که پیامبر را هم ندیده است! او در زمان پیامبر مسلمان نشده است, زمان ابی بکر هم مسلمان نشده است; زمان عمر مسلمان شد,و زمان عثمان هم از دنیا رفت.
    بعضی می گویند (کعب الاخبار), که غلط است; (کعب الاحبار) است. احبار, جمع حبر است. حبر,یعنی عالم یهود. این کعب, یعنی آن قطب علمای یهود بود, که آمد مسلمان شد; بعد بنا کرد راجع به مسایل اسلامی حرف زدن. او در مجلس جناب عثمان نشسته بود که جناب ابوذر وارد شد; چیزی گفت که ابوذر عصبانی شد و گفت: تو حالا داری برای ما از اسلام و احکام اسلامی سخن می گویی؟! ما این احکام را خودمان از پیامبر شنیده ایم.
    وقتی معیارها از دست رفت, وقتی ارزش ها ضعیف شد, وقتی ظواهر پوک شد, وقتی دنیاطلبی و مال دوستی بر انسان هایی حاکم شد که یک عمر با عظمت گذرانده بودند و سال هایی را بی اعتنا به زخارف دنیا سپری کردند و توانستند آن پرچم عظیم را بلند بکنند, آن وقت در عالم فرهنگ و معارف هم چنین کسی سررشته دار امور معارف الهی و اسلامی می شود; کسی که تازه مسلمان است و هرچه خودش بفهمد می گوید ـ نه آن چه که اسلام گفته است ـ آن وقت بعضی می خواهند حرف او را بر حرف مسلمانان سابقه دار مقدم کنند!
    این مربوط به خواص است; آن وقت عوام هم که دنباله رو خواصند. وقتی خواص به سَمتی رفتند, عوام مردم هم دنبال آن ها حرکت می کنند. بزرگ ترین گناه انسان های ممتاز و برجسته, اگر انحرافی از آن ها سربزند, این است که انحراف آن ها موجب انحراف بسیاری از مردم می شود. وقتی دیدند سدّها شکست, وقتی دیدند کارها بر خلاف آن چه که زبان ها می گوید, جریان دارد, و بر خلاف آن چه که از پیامبر نقل می شود, رفتار می گردد, آن ها هم آن طرف حرکت می کنند.
    حالا یک ماجرا هم از عامه مردم. حاکم بصره, به خلیفه در مدینه نامه نوشت که مالیاتی که از شهرهای مفتوح می گیریم, بین مردم خودمان تقسیم می کنیم; اما در بصره کم است, مردم زیاد شده اند; اجازه می دهید که دو شهر اضافه کنیم. مردم کوفه که شنیدند حاکم بصره برای مردم خودش خراج دو شهر را از خلیفه گرفته است, این ها هم سراغ حاکمشان آمدند. حاکمشان که بود؟ (عمار بن یاسر); مرد ارزشی, آن که مثل کوهی استوار ایستاده بود.
    البته از این قبیل هم بودند ـ کسانی که تکان نخوردند ـ اما زیاد نبودند. پیش عمار یاسر آمدند و گفتند تو هم برای ما این طور بخواه, و دوشهر هم تو برای ما بگیر. عمار گفت: من این کار را نمی کنم. بنا کردند به عمار حمله کردن و بدگویی کردن. نامه نوشتند, خلیفه او را عزل کرد!
    شبیه این برای ابوذر و دیگران اتفاق افتاد. شاید خود(عبداللّه بن مسعود) یکی از همین افراد بود. وقتی که رعایت این سررشته ها نشود, جامعه از لحاظ ارزش ها پوک می شود. عبرت, این جاست.
    عزیزان من!انسان این تحوّلات اجتماعی را دیر می فهمد; باید مراقب بود. تقوا یعنی این. تقوا یعنی آن کسانی که حوزه حاکمیتشان, شخص خودشان است, مواظب خودشان باشند. آن کسانی هم که حوزه حاکمیتشان از شخص خودشان وسیع تر است,هم مواظب خودشان باشند, هم مواظب دیگران باشند. آن کسانی که در رأسند, هم مواظب خودشان باشند, هم مواظب کلّ جامعه باشند که به سمت دنیاطلبی, به سمت دل بستن به زخارف دنیا و به سمت خودخواهی نروند.
    این معنایش آباد نکردن جامعه نیست, جامعه را آباد کنند و ثروت های فراوان به وجود بیاورند; اما برای شخص خودشان نخواهند, این بد است. هرکس بتواند جامعه اسلامی را ثروتمند کند و کارهای بزرگی انجام دهد, ثواب بزرگی کرده است. این کسانی که بحمداللّه توانستند در این چند سال, کشور را بسازند و پرچم سازندگی را در این کشور بلند کنند, کارهای بزرگی را انجام بدهند, کارهای خیلی خوبی کرده اند; این ها دنیاطلبی نیست. دنیاطلبی آن است که کسی برای خود بخواهد; برای خود حرکت بکند; از بیت المال یا غیر بیت المال, به فکر جمع کردن برای خود بیفتد; این بد است.
    باید مراقب باشیم. همه باید مراقب باشند که این طور نشود. اگر مراقبت نباشد, آن وقت جامعه همین طور به تدریج از ارزش ها تهیدست می شود و به نقطه یی می رسد که فقط یک پوسته ظاهری باقی می ماند. ناگهان یک امتحان بزرگ پیش می آید ـ امتحان قیام ابا عبداللّه ـ آن وقت این جامعه در آن امتحان, مردود می شود!
    گفتند که به تو حکومت ری را می خواهیم بدهیم. ریِ آن وقت, یک شهر بسیار بزرگ پُر فایده بود. حاکمیت هم مثل استانداری امروز نبود. امروز,استاندارهای ما یک مأمور اداری هستند; حقوقی می گیرند و همه اش زحمت می کشند. آن زمان این طوری نبود; کسی که می آمد حاکم شهری می شد, یعنی تمام منابع درآمد این شهر, در اختیار او بود, یک مقدار هم باید برای مرکز بفرستد, بقیه اش هم در اختیار خودش بود, هر کار می خواست, می توانست بکند, لذا خیلی برایشان اهمیت داشت.
    بعد گفتند که اگر به جنگ حسین بن علی نروی, از حاکمیت ری خبری نیست. این جا یک آدم ارزشی,یک لحظه فکر نمی کند; می گوید مرده شویِ ری را ببرند; ری چیست؟ همه دنیا را هم به من بدهید, من به حسین بن علی اخم هم نمی کنم, من به عزیز زهرا, چهره هم درهم نمی کشم; من بروم حسین بن علی و فرزندانش را هم بکشم که می خواهید به من ری بدهید؟!
    آدمی که ارزشی باشد, همین است; اما وقتی که درون تهی است, وقتی که جامعه, جامعه دور از ارزش هاست, وقتی که آن خطوط اصلی در جامعه ضعیف شده است, دست و پا می لرزد; حالا حداکثر یک شب هم فکر می کند. خیلی حِدّت کردند, یک شب تا صبح مهلت گرفتند که فکر کنند. اگر یک سال هم فکر کرده بود, باز هم این تصمیم را گرفته بود; این فکر کردنش ارزشی نداشت. یک شب فکر کرد, بعد گفت بله, من ملک ری را می خواهم! البته خدای متعال همان را هم به او نداد. آن وقت عزیزان من! فاجعه کربلا پیش می آید.
    دراین جا یک کلمه راجع به تحلیل حادثه عاشورا بگویم و فقط اشاره یی بکنم. کسی مثل حسین بن علی (ع) که خودش تجسّم ارزش هاست, قیام می کند, برای این که جلو این انحطاط را بگیرد. چون این انحطاط داشت می رفت, تا به آن جا برسد که هیچ چیز باقی نماند; که اگر یک وقت مردمی هم خواستند خوب زندگی کنند و مسلمان زندگی کنند, چیزی در دستشان نباشد. امام حسین می ایستد, قیام می کند, حرکت می کند و یک تنه در مقابل این سرعت سراشیب سقوط قرار می گیرد. البته در این زمینه, جان خودش, جان عزیزانش, جان علی اصغرش, جان علی اکبرش و جان عباسش را فدا می کند; اما نتیجه می گیرد.
    (وأنا من حسین) یعنی این پیامبر, زنده شده حسین بن علی است. آن روی قضیه, این بود; این روی سکه, حادثه عظیم و حماسه پُرشور و ماجرای عاشقانه عاشوراست, که واقعاً جز با منطق عشق و با چشم عاشقانه, نمی شود قضایای کربلا را فهمید. باید با چشم عاشقانه نگاه کرد, تا فهمید حسین بن علی در این ـ تقریباً ـ یک شب و نصف روز, یا حدود یک شبانه روز ـ از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا ـ چه کرده و چه عظمتی آفریده است; لذاست که در دنیا باقی مانده است و تا ابد هم خواهد ماند. خیلی تلاش کردند که حادثه عاشورا را به فراموشی بسپارند; اما نتوانستند…(19).

    پی نوشتها:

    5. بقرة(2) آیه 40.
    6. نساء(4) آیه 69.
    7. بحار الأنوار, ج42, ص223, ح32.
    8. الکامل, ج3, ص167.
    9. همان, ج3, ص114.
    10. همان, ج3, ص138.
    11. همان, ج3, ص99.
    12. همان, ج3, ص82.
    13. همان, ج3, ص90.
    14. همان, ج3, ص91.
    15. همان, ج3, ص82.
    16. حجرات (49) آیه 6.
    17. الکامل, ج3, ص83.
    18. همان, ج3, ص59.
    19. روزنامه جمهوری اسلامی,19 اردیبهشت 1377.

    منبع: بیانات مقام معظّم رهبری (مدّ ظلّه العالی در نمـاز جمعه 18/2/1377


    ارسال این مقاله برای دوستان:
    آدرس پست الکترونیکی


  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    رابرت بائر مامور سابق سیا: ایران امپراتوری درحال ظهور است


    مامور سابق سیا در خاورمیانه در گفتگو با هفته نامه فرانسوی نوول ابسرواتور اعلام کرد: ایران یک امپراتوری در حال ظهور است . به گزارش واحد مرکزی خبر، این هفته نامه از رابرت بائر مامور سابق سیا پرسیده است : در قرن نوزدهم “بازی بزرگ” نشان دهنده رقابت میان امپراتوری بریتانیا و امپراتوری روسیه بخصوص برای کنترل ایران بوده است؛ اما امروزه این ایران است که تبدیل شدن به امپراتوری جدید را در سر می پروراند، آیا این کشور تا کنون توانسته است به این نقش دست یابد؟رابرت بائر پاسخ داد: هنوز نه. اما رسیدن به آن چندان دور نخواهد بود. نکته مهم نفت است. ما آمریکایی ها بسیار وابسته تر از فرانسویان به نفت ارزان قیمت هستیم. البته ایران می تواند به خوبی کنترل خلیج فارس را با بستن تنگه هرمز و تخریب چند دقیقه ای تاسیسات نفتی منطقه (با موشک هایی که در اختیار دارد) در دست گیرد. بنابراین ایران می تواند به آسانی بازار جهانی را از هفده میلیارد بشکه نفت محروم کند. ایران این کار را نمی کند اما این تهدید خود یک نیروی بازدارنده ایجاد می کند که مانع از حمله آمریکا به این کشور می شود. به علاوه درصد قابل توجهی از ساکنان خلیج فارس تحت نفوذ ایراند. باید روشن بین بود: اعراب که شامل فلسطینی ها ، مصری ها یا اردنی ها می شوند پیش از این علیه اسرائیل حمله ای کاملاغیرموثر صورت داده اند، اما این تنها حزب الله بود که با حمایت ایران توانست اسرائیلی ها را به عقب نشینی وادار کند. بنابراین اعراب به ناچار رو به ایران آورده اند وایرانیان نیز به نمایندگی از ملتهای منطقه در حال تبدیل شدن به یک امپراتوری هستند و در این نقش ، ماهرانه عمل می کنند .


  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
  • نیایش با خدا (چهارشنبه 87/10/18:: 9:51 صبح)
  • رضا زایر محمدی
  • *آشنائی با زبان #C *
    مایکروسافت در مصاف با جاوا، بدنبال ارائه یک زبان کامل بود که سایه جاوا را در میادین برنامه نویسی کم رنگ تر نماید. شاید بهمین...

  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
  • آموزش html از مبتدی تا پیشرفته (چهارشنبه 87/10/18:: 9:51 صبح)
  • رضا زایر محمدی
  • همینطور که میدونید روشی برای انتقال اعتبار ایرانسل چند وقت پیش معرفی شد که دارای یک نقص بزرگ امنیتی بود بدین صورت که هرکسی که گوشی شمارو دستش میگرفت...

  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
  • نوحه وای وای چه کربلاست با صدای سیب سرخی (چهارشنبه 87/10/18:: 9:38 صبح)
  • رضا زایر محمدی


  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
  • نوحه جدید در حرم و خیمه گاه عباس با صدای محمود کریمی (چهارشنبه 87/10/18:: 9:38 صبح)
  • رضا زایر محمدی


  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • * نام و نام خانوادگی :
    * آدرس ایمیل:
    موضوع پیام:
    *پیام:

    فرم تماس از پارس تولز

    Persian Websites Directory